باید برای خودت روضه‌ای داشته باشی... دخیلی به حضرت مادر!

آن وقت در هر مجلسی که بنشینی و چراغ‌ها خاموش شود، فرقی نمی‌کند مداح چه بخواند، خون گریه می‌کنی!

حالا پای روضه خوانی حاج آقا عالی باشی یا یک مداح ناشناس...

یک روضه‌خوانی عارفانه یا یک روضه خوانی عوامانه...

می‌دانی چرا گریه می‌کنی...


برای حضرت مادر همیشه یک روضه داشتم... امسال شد دو تا.

روضه اول، روضه بی حرمتی است... روضه مسلمانی نامسلمانی!

ای وای بر ما که در قالب مسلمانی‌مان درب خانه‌ات را به آتش بکشیم...

ای وای بر ما اگر سکوت کنیم...

ولله که نمی‌گذاریم حریم این خاندان دیگر بار شکسته شود...

نمی‌گذاریم ظاهر مسلمانان سر حسین (ع) را بر سر نیزه کنند... نمی‌گذاریم!


اما روضه دوم... روضه بیچارگی است... روضه بدبختی نوکر!

یا حضرت مادر... سیاه رویم از گذشته‌ای که دارم... از نفهمی‌هایی که کردم...

خجالت می‌کشم یادم می‌آید چه کسی بوده‌ام...

مادر! توبه کرده‌ام... به خدا باز هم توبه می‌کنم...

نگاهم کنید!

اگر نگاهم نکنید این دلم را کجا ببرم؟!

اگر شما مادری این طفل گنهکار را نپذیرید، چه کسی پذیرای اوست؟!