گشت و گذار در توییتر هر لحظه وادارت می‌کند تا توییت بزنی.

شده یک توییت مزخرف! شده پای پست یک مرد نامحرمی که نمیشناسی‌اش!

یا می‌شناسی و در حالت عادی حرفی با او نمی‌زنی...


یاد یک سال پیش افتادم

جلسه داشتیم با خانم خبرنگار

شروع کرد به سخنرانی... و گفت در این زمانه باید اینفلوئنسر باشید!

باید چندین کا دنبال کننده باشید تا بتوانید روی جامعه تأثیر بگذارید...

تا بتوانید فرهنگ اسلامی و انقلابی را منتقل کنید...


خانم خبرنگار را می‌شناختم... با آرایش غلیظ و چادرش...

با عکس‌های شبکه‌های اجتماعی‌اش...

گفتم به چه قیمتی!؟

ممکن هست که ما هم شبیه آنها شویم!


یاد توییت‌های خانم خبرنگار در جواب آقایان بازدید کننده‌اش افتادم

یاد توییت‌های صمیمانه آقایان اینفلوئنسر انقلابی زن و بچه‌دار پای پست‌های خصوصی دختران افتادم...

یاد خودم افتادم...


عادی شدن صحبت کردن با جنس مخالف... به چه قیمتی؟!

آیا از این مسیر چیزی عاید عدالت و عدالتخواهی و سیاست و مردم می‌شود؟!

این اینفلوئنسرها قرار است علم مملکت را ارتقاء دهند یا اقتصاد را!؟


و باز صدایی از درونم گفت: بس کن این اضغاث احلام را! چایی ات یخ کرد...