یکی است و دیگر نیست. صراط را می‌گویم!

هر روز می‌گوییم خدایا ما را به صراط مستقیم هدایت کن!

و هر روز راه رفتن روی صراط دشوارتر و سخت‌تر می‌شود... تازه اگر فراموش نکنیم از خداوند چه خواسته‌ایم!


سخت است راه رفتن روی صراط!

گاهی تصمیم می‌گیری بایستی و چشمانت را ببندی و تنها بیندیشی! زیاد بیندیشی وقت از دست رفته است و خلاص!

گاهی تصمیم می‌گیری سریع حرکت کنی پایت را پیش‌پیش می‌گذاری و باز هم خلاص!

یا از این طرف احتمال افتادنت هست یا از آن طرف!

یا سمت دین به دنیا فروشان غش می‌کنی یا سمت کج دین فهمان!


یک جایی وسط زندگی این تصمیم‌گیری‌های سخت بیچاره‌ات میکند!


چشمانت را می‌بندی و دستانت را بلند می‌کنی و فریاد می‌زنی! خدایا دستم را بگیر!

می‌گوید یک قدم بردار تا ده قدم به سوی تو بیایم...

فکر می‌کنی یک قدم و ده قدم کافی نیست... بلندتر فریاد می‌زنی:

خدایا به حق بنده و فرستاده‌ات حضرت محمد (ص) به حق دخترش زهرای اطهر (س) به حق جانشین به حق پیامبرت امیرالمومنین علی (ع) و شجره طیبه‌اش دستم را بگیر...

راستش را بخواهید نمی‌توانم بگویم خدا چه می‌گوید اما می‌گیرد... دستتان را محکم و سفت می‌گیرد...


و وای به روزی که همه شهداء اسلام را بخوانید تا با هم به این ۱۴ بزرگوار توسل کنید برای قدم برداشتن...


پ.ن: آموختم از شما جز فرج حضرتش نخواهم... و برای تحقق فرج حضرتش، جز هدایت خودم و حقیقت‌طلبان عالم نطلبم.

یا ارحم الراحمین!